در آستانه دومین نوروز با رها(نفس)
رهای گلی باورم نمیشه که دومین عیده که با هم هستیم عزیزم.... این روزها حالم یه جوراییه!خوبم اما بدم دلهره.....اما وقتی به رهای عززم وروزهای کودکی اش فکر میکنم که داره تند وتند میاد ومیره مضطرب میشم /دلم میگیره که نمیشه جلوی این گذشت زمان رو گرفت.... دیشب رها گلی ما تب کرد نصفه های شب بود که پاشدم بهش قطره و دارو دادم وصبح خداروشکر بهتر بود اماعصر باید ببرمش دکتر تا علت تب رو بررسی کنه. خدارو شکر /رها جون انشالا که سال آینده سال خوب وخوش وپراز آرامش برای همه مخصوصا رهاجون وبابا ابی ومن باشه./
نویسنده :
مامان رها
11:18